به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ او درباره نقشه اش گفت: خواهر 17 ساله ام با یک جوان غریبه دوست شده بود و قصد داشت با او ازدواج کند، اما با اصرار خانواده ام به عقد یکی از هموطنانمان درآمد که در مشهد زندگی میکرد، ولی خواهرم به او علاقه نداشت و همواره با یکدیگر دعوا میکردند.
در همین روزها من هم با یک جوان ایرانی آشنا شده بودم و قرار گذاشته بودیم با هم ازدواج کنیم، ولی خانواده ام مرا نیز به عقد یکی از آشنایانمان درآوردند، اما نامزدم مطابق میل من رفتار نمیکند. من فیلمهای عاشقانه زیادی دیدهام و دوست دارم نامزدم مانند جاهلان قدیمی یکه بزن باشد، مشروب بخورد، سیگار بکشد و از دختران و زنان بی کس حمایت کند! میخواهم نامزدم با یک غرور مردانه راه برود تا دیگران از چشمهای او بترسند، ولی نامزد من خیلی بچه ننه است! به همین خاطر نقشهای کشیدم تا با فرار از خانه پول زیادی از پدرم بگیرم و با دوست پسر سابقم ازدواج کنم.
ابتدا ماجرا را برای خواهرم توضیح دادم و سپس با فروختن طلاهایم به طور پنهانی تلفن همراه و سیم کارتی خریدم که هیچ کس جز خواهرم از آن اطلاع نداشت بعد از آن به قصد خرید لوازم آرایشی از خانه بیرون آمدم و سراغ دوست پسر سابقم رفتم. وقتی خانواده ام نگران شدند سیم کارت جدید را داخل گوشی گذاشتم و پیامکی برای خواهرم ارسال کردم در آن پیامک نوشته بودم «دختر شما نزد ماست و باید تا آخر هفته 150 میلیون تومان برای آزادی او بپردازید!»
از سوی دیگر هم از طریق خواهرم در جریان اتفاقات خانه و پیگیریهای پدر و مادرم قرار میگرفتم. وقتی فهمیدم آنها پلیس را در جریان گذاشته اند و نمیخواهند پولی بپردازند از شماره قدیمی خودم پیامک دیگری فرستادم و در آن نوشتم «آدم ربایان مرا از مشهد بیرون بردهاند و در یک اتاق تاریک نگهداری میکنند و قصد دارند مرا بکشند!»
میخواستم با این پیامک آنها را بترسانم تا تصمیم بگیرند پول را بپردازند. ولی باز هم خبری نشد تا این که با دوست پسر سابق خواهرم تماس گرفتم و از او خواستم پیامکی را که برایش ارسال میکنم به عنوان یک فرد ناشناس با خانواده ام در میان بگذارد. او هم در تماس با پدرم مدعی شد که دختر شما را گروگان گرفته اند و قصد خودکشی دارد.
دوست پسر خواهرم همچنین برای آن که خانوادهام را تحریک کند به آنها گفته بود من دختر شما را نمیشناسم و این پیامک به طور اتفاقی برای من ارسال شده تا با شمارهای که در آن پیامک قید شده بود تماس بگیرم حالا نیز به خاطر این که دلم برای دخترتان میسوزد حاضرم خودروام را برای آزادی او بفروشم! و....
اما همین حرفها پلیس را به ماجرای ساختگی بودن آدم ربایی مشکوک کرده بود به طوری که آنها از طریق خواهرم دوست پسر سابقم را پیدا کردند و او هم با من قرار ملاقات گذاشت که ناگهان پلیس را در اطراف خودم دیدم. حالا هم که در اجرای نقشه ام ناکام ماندم و نتوانستم با ایجاد رعب و وحشت در دل پدر و مادرم پولی از آنها بگیرم تا با دوست پسر سابقم ازدواج کنم، میخواهم از نامزدم طلاق بگیرم و برای خودم یک زندگی مستقل تشکیل بدهم .