به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ کودکانی هستند که به قول معروف گندهتر از خودشان صحبت میکنند، آیا این نشانه باهوش بودن کودک است؟
شاید در خانواده اقوام و آشنایانتان کودکانی را دیده باشید که در تصمیمگیریهای پدر و مادر خود مشارکت میکنند یا به قول معروف گندهتر از خودشان حرف میزنند و رفتار میکنند. به نظر شما این نشانه باهوش بودن کودک است یا نوعی بلوغ زودرس است؟ ممکن است تصور کنید چنین کودکی نابغه است! اصولا خوب است بچهها بیشتر از سنشان بفهمند یا خیر؟
در این رابطه با نسرین امیری، روانشناس کودک به گفت و گو نشستیم که در ادامه می خوانید.
کودکان از بزرگسالان ناامید شده اند
امیری با بیان اینکه در این قضیه باید چندوجهی نگاه کرد، گفت: آیتمهای بسیاری در این زمینه اثرگذار است. حتی صحبت از بیولوژی هم در این آیتمها میشود. یعنی حتی بلوغ جسمانی کودکان نیز نسبت به قبل جلوتر شده که این موضوع را گاهی به تغییرات اقلیمی وصل می کنند.
او ادامه داد: در واقع میتوان در یک حیطه بسیار وسیع از نظر بیولوژیک این موضوع را نگاه کرد. حیطه روانشناختی نیز جزو موضوعاتی است که در این زمینه دخالت دارند.
این روانشناس کودک تاکید کرد: میتوان گفت این دنیا توسط یکسری آدم بزرگسال اداره می شود بنابراین سیستم ارزشی به سمت همان آدمهای بزرگسال میرود. نمونه این موضوع فعالیت دختر سوئدی در حیطه محیط زیست است؛ این موارد نشان میدهد کودکان برای آینده خود نگرانند. بنابراین فکر میکنند اگر زودتر وارد این قضیه شوند بهتر است چراکه از بزرگها ناامید شدهاند!
امیری عنوان کرد: کودکان فکر میکنند اگر مسائل را به بزرگترها بسپارند، آنها خرابش میکنند، بنابراین باید دست به کار شوند و کاری انجام دهند. این اتفاق به عدم احساس امنیتی که بزرگسالها برای فرزندان خود آوردهاند، باز میگردد.
جهان را به کودکان ناامن نشان دادهایم
او با اشاره به اینکه دنیا در سالهای اخیر به سمت امنیت نرفته است، توضیح داد: اگر هم حرکتی داشته، ذهنها به این سمت نرفته است. ذهنها احساس ناامنی بیشتری می کنند گرچه ممکن است آمارها نشان دهنده این باشند که ذهن ما فریب خورده است. یعنی اگر نگاه کنیم در کشور ما بعد از جنگ جهانی نصف مردم از قحطی و گرسنگی میمیرند ولی این یک واقعیت است اما نمی دانیم اگر از مردمان آن زمان حدودا صد سال پیش می پرسیدیم مانند امروز آنقدر نگران فقر بودند یا خیر؟ اینجاست که نقش اینترنت و مدیا وارد میشود که البته همه جزو آن هستند.
این روانشناس توضیح داد: ما دنیا را بسیار ناامن به آدم ها نشان می دهیم. وقتی دنیا را ناامن نشان میدهیم آنها مجبورند بیشتر و زودتر بدوند تا امنیت خود را حفظ کنند و بچهها تحت تاثیر از این موضوع از دوران کودکی خود دور می شوند.
کودکان برای داشتن یک کودکی خوب باید به بزرگسالانشان اعتماد داشته باشند
امیری با تاکید بر اینکه کودکان برای داشتن یک کودکی خوب باید به بزرگسالانشان اعتماد داشته باشند، ادامه داد: بزرگسالان مسئول تامین امنیت فرزندانشان هستند اما وقتی بزرگسالان دائما این پیام را به کودک میدهند که اوضاع دنیا خراب و ناجور است و همه در حال کشتار و گرفتن حق و موقعیت تو هستند، آنوقت کودکان در این جو احساس ناامنی میکنند و آن زمان است که کودک میخواهد زودتر بزرگ شود تا گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
او با تاکید بر اینکه بیولوژی و سایکولوژی وسوشال را کنار هم باید نگاه کرد، عنوان کرد: موضوع دیگر ی که اهمیت دارد نگاه معنوی به دنیاست. این نگاه کاملا با نگاه مذهبی متفاوت است، ما در دیدگاه معنوی هیچ موجودی را نمیکشیم حتی اگر آن موجود صدمهای به شما رسانده باشد. اما در دیدگاه مذهبی شما میتوانید برخی موجودات را بکشید اما در دیدگاه معنوی همه را در بستر معنویت میبینید.
کودکان به دلیل فقر معنوی بچگی نمیکنند
این روانشناس با بیان اینکه به نظر میرسد کودکان به دلیل فقر معنوی بچگی نمیکنند، گفت: در دیدگاه معنوی و به طور کلی در کل پروسه حیات، متوجه میشویم انسانها در این کره خاکی موجودات گذرایی هستند و این گذرا بودن به معنی این نیست که حضورمان معنایی ندارد. این معنا از تمامی جهات میتواند در ما حتی در دوران کودکیمان باشد. اگر در بچگی مهربانی و لطافت و وصل بودن واقعی به دیگران را تجربه کنیم احساس امنیت در ما شکل میگیرد. همانطور که میبینیم انسانهای معنوی به هرچه که دارند رضایت میدهند و هیچ وقت خود را جدا از دیگران نمیدانند و همین موضوع است که عدهای هرچه که دارند با سایرین تقسیم میکنند.
او ادامه داد: دیدگاه معنوی مقداری به دلیل زمینه رقابتی که در بچهها ایجاد شده از بین رفته است. یعنی همه به ناکجا در حال دویدن هستند. بنابراین بزرگسالان ما این دیدگاه را برای بچهها قائل نیستند و همواره میخواهند آنها را زرنگ بار بیاورند.
والدین ترسها را جایگزین اعتماد کردند
امیری با تاکید به اینکه دائما میخواهیم کودکان را از معنویت دور کنیم، توضیح داد: فضای اصلی معنویت در کودکی است. در کودکان یک الی 2 ساله میبینیم چقدر زیبا و بدون هیچ نگرانی هنگامی که والدین او را به بالا پرت میکنند فقط میخندد چراکه او کاملا در نهاد خود به والدینش اعتماد دارد و فکر میکند قطعا او را میگیرد، بنابراین میخندد و لذت میبرد.
او در پایان عنوان کرد: متاسفانه والدین ما خیلی زود این احساس را با ترسها جایگزین میکنند و اجازه لذت بردن از زندگی را به کودکان نمیدهند. پس عملا از آن فضای معنوی که یک فضای بنیادین به جهان هستی است، کودکان را خارج میکنیم. در این خصوص به نظر میرسد باید این چهار محور را بررسی کنیم.