به مناسبت زادروز فیلمساز؛

یادداشت جواد طوسی برای داریوش مهرجویی

|
۱۳۹۸/۰۹/۲۳
|
۰۶:۱۰:۳۲
| کد خبر: ۹۳۵۷۳۷
یادداشت جواد طوسی برای داریوش مهرجویی
جواد طوسی منتقد سینما به مناسبت زادروز داریوش مهرجویی یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت جواد طوسی به شرح زیر است:

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

جواد طوسی

سالگرد تولد داریوش مهرجویی بهانه‌ای است برای ادای دین به فیلمساز تاثیرگذاری با بیش از 50 سال حضور بی‌وقفه و ارزشمند در سینمای این سرزمین. اگر «موج نو» را اولین گام جدی و فرهنگساز در سینمای قبل از انقلاب بدانیم، او و مسعود کیمیایی با فیلم‌های «گاو» و «قیصر» (1348) سنگ بنای این نهضت را گذاشتند. دومین تجربه فیلمسازی مهرجویی در نقطه مقابل «قیصر» از جهت شیوه روایت‌پردازی، کستینگ بازیگری، فضاسازی و ریتم و ضرباهنگ بود. جا انداختن یک سینمای صاحب اندیشه با نگاهی تاویل‌پذیر و ضدکلیشه در آن حجم انبوه تولیدات سهل‌پسندانه و راحت‌الحلقومی، کاری دشوار بود و مهرجویی این ریسک را به جان خرید.

او در طول دوران «موج نو» فیلمساز پرکاری نبود ولی با همان چند فیلم «گاو»، «آقای هالو» (1349)، پستچی (1351) و دایره مینا (1353) نشان داد که برای خودش چارچوب و حد و مرز مشخصی قائل است و نمی‌خواهد از دیدگاه خود عدول کند و تن به هر کاری بدهد. نوع مواجهه او با انسان در این فیلم‌ها کاملا منحصر به فرد و مبتنی بر نگاهی جامعه‌شناختی و روانکاوانه با لایه‌های فلسفی است. در این بیان ترکیبی و چندوجهی، «انسان» با همه رنج‌ها، آرزومندی‌ها، حسرت‌ها و عقده‌های درونی و ناتوانی‌هایش مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و عکس‌العمل‌های متفاوتی از خود ارائه می‌دهد که گاه به نمایشی جنون‌آمیز و تراژیک منتهی می‌شود، گاه با واقع‌بینی تلخی همراه است و گاه بهت‌زده تصویری شیطانی و شرارت‌آمیز(همچون علی در دایره مینا) می‌شویم. این چنین نشانه‌ها و موقعیت‌های شکننده و دفرمه‌ای، محصول یک جامعه بحران‌زده و ناکارآمد در حوزه‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. یک ویژگی قابل دفاع دیگر مهرجویی، وام گرفتنش از ادبیات داستانی و نمایشی است که جدا از علی نصیریان(نمایشنامه آقای هالو) و گئورک بوخنر (نمایش و ویستک در پستچی) بیش از همه شاهد تعلق خاطر او به دنیای پریشان و جنون‌آمیز غلامحسین ساعدی و نگاه روانشناسانه‌اش در فیلم‌های «گاو» و «دایره مینا» هستیم.

شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب، وضعیت متفاوتی را برای فیلمسازان شاخص موج نو رقم زد. در این میان، داریوش مهرجویی نسبت به دیگر فیلمسازان هم‌نسل خود (به‌رغم آن پیشینه و شناسنامه خاص نخبه‌گرا) موفق‌ترین فیلمساز تا سال 85 بوده است. در کنار او مسعود کیمیایی، پرکارترین فیلمساز کهنه‌کار موج نو به شمار می‌آید ولی کارنامه پر افت و خیز این دورانش نسبت به دوست و همکار خود، آسیب‌پذیرتر و پرحرف و حدیث‌تر است و در عین حال موافقین و مخالفین سرسخت خودش را نیز دارد. زنده‌یاد علی حاتمی هم در بعد از انقلاب در سینما و تلویزیون فعالیت چشمگیری داشت که متاسفانه عمر کوتاهش مانع از تداوم این حضور موثر شد.

ساخت فیلم‌های متفاوت و قابل بحث و بعضا پرمخاطبی چون «اجاره‌نشین‌ها»(1365)، «هامون»(1368)، «لیلا»(1375)، «درخت گلابی»(1376)، «بمانی»(1380)، «مهمان مامان»(1382) و «سنتوری»(1385) بیانگر هوشمندی و زمانه‌شناسی فیلمسازی است که با اتکا به دانسته‌های آکادمیکش در رشته فلسفه و جوهر اجتماعی- فرهنگی‌اش، درک عمیقی نسبت به یک جامعه سنتی در حال گذار با همه التهابات و طبقه‌بندی ناهمگون و ظرفیت‌های ایدئولوژیکش دارد. قابلیت‌های ژانری «اجاره‌نشین‌ها» به عنوان یک نمونه درخشان در سینمای کمدی، تبدیل شدن «هامون» به یک فیلم «کالت» در میان نسل‌های پیر و جوان و پر شر و شور و آرمان‌باخته این زمانه، بازی هنرمندانه مهرجویی با مایه‌های ملودرام در «سارا» و «لیلا» با شناخت درست از پایگاه اجتماعی آدم‌هایش، حدیث نفس دلپذیر او در «درخت گلابی» که نوعی خودزنی روشنفکرانه نیز به شمار می‌آید، تجربیات قابل تامل او در فرم و نگاه جامعه‌شناسانه در «بانو» و «بمانی» و گرایشات هرازگاه او به نوعی سینمای مردمی پرمخاطب (با حفظ همان الگوها و ابزار خاص مهرجویی در شخصیت‌پردازی و رویارویی با خانواده و طبقه و کشمکش و تقابل آدم‌ها) نشانه‌های عینی این ذوق و قریحه و ارتباط مرحله به مرحله با جامعه و طیف روشنفکر آن است.

اما در یک واقع‌بینی تلخ باید بپذیریم که حتی هنرمند خلاق و پرمایه‌ای چون مهرجویی در بستر یک جامعه سیاست‌زده و پرهیاهو با همه بحران‌های پایان‌ناپذیرش از جایی به بعد کم می‌آورد و محاسباتش به هم می‌خورد و دچار سرگشتگی و سردرگمی و بی‌انگیزگی و پریشانی می‌شود که نمونه‌هایش را در آثار متاخر او می‌بینیم. در کنار آثار ناامیدکننده‌ای چون «چه خوبه که برگشتی»(1391) و «اشباح»(1392) و «نارنجی‌پوش» را می‌توان قابل قبول‌ترین فیلم این دوران مهرجویی دانست. در «آسمان محبوب» با همه آن بازی‌های جنون‌آمیز آشنای مهرجویی از فکر و ایده تا مرحله اجرا شاهد وضعیت دگرگون شده‌ای هستیم که نهایتا به یک انسجام بصری تبدیل نمی‌شود و بیان غالب انتزاعی نمی‌تواند، دنیای ذهنی فیلمساز را برای ما باورپذیر کند. اما فارغ از این افول ناگزیر تاریخی،همچنان به فیلمساز ریشه‌دار و خوشفکر و توانایی چون داریوش مهرجویی دل بسته‌ایم و امیدواریم «لامینور» او بازگشتی به دوران اوج فیلمسازی‌اش باشد. عمرش پر بار و سرش سلامت...

نظر شما
جوان سال
جوان سال
پیشنهاد سردبیر
جوان سال
جوان سال
جوان سال
پرونده ویژه
جوان سال
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته
بانک سپه
رایتل
اکت
بلیط هواپیما
بازرگانی برنا
دندونت
آژانس عکس برنا
تشریفات شایسته