به همین بهانه گپ و گفتی خواندنی با او و همسرش در واپسین لحظات حضورشان در مشهد، در لابی هتل محل اقامتشان داشتیم که در ادامه می خوانید.
چرا 14 سکه را انتخاب کردید؟
عروس خانم: از زمان خاستگاری بناداشتیم حضرت آقا خطبه عقد را بخوانند لذا همه تلاشم را کردم تا خانواده به مهریه 14 سکه که شرط خواندن عقد توسط آقا است، راضی شوند. با اینکه نهایتا توفیق عقد در حضور ایشان نصیبمان نشد اما این مساله بهانه ای برای تحقیق بیشتر در این زمینه شد و متوجه شدم 14 سکه معادل مهریه حضرت زهرا(س) است و با اطمینان این تعداد را انتخاب کردم که ان شاالله برکت زندگی مان باشد. اعتقاد دارم هر چه خود را در عمل، بیشتر به حضرات معصومین(ع) نزدیک تر کنیم، زندگی مان هم بیشتر شبیه زندگی ایشان شده و از برکات توجهشان بهره مند خواهیم شد. البته خانواده خیلی مخالفت داشتند، ولی من محترمانه قانعشان کردم که هرکسی مسول زندگی خودش است حالا که من دارم مستقل می شوم، دوست ندارم با مهریه سنگین، دل امام زمانم را بشکنم لذا اگر واقعا خوبی و خوشحالی مرا می خواهید، من با این مهریه موافقم.
چه شد که وقتی روی سِن برنامه رفتید، یکدفعه همان 14 سکه را هم بخشیدید؟
عروس خانم: مدت ها بود در فکرش بودم که ببخشم یا نه و نهایتا به این نتیجه رسیدم که همسرم واقعا لیاقتش را دارد و این کمترین چیزی است که می توانم به پاس خوب بودنش به او هدیه دهم. در عین حال دوست داشتم در یک مکان مقدس یا یک لحظه شیرین غافلگیرش کنم که لحظه ای که روی سن رفتیم به دلم افتاد و عنوان کردم.
آقاداماد: مهریه کم و زیاد، ضامن خوشبختی نیست؛ مهم تفاهم، شناخت و انتخاب صحیح همسر است و من چون به خوبی ازنظر ایمان و اخلاق همسرم را شناخته بودم، انتظار چنین اقدامی را داشتم و خیلی غافلگیر نشدم. در عین حال با بخشش مهریه، مسولیتی از من کم یا برداشته نشده زیرا مسولیت اصلی من تعهد اداره زندگی و تکیه گاه بودن است، همیشه وجود دارد.
در دیگر مقدمات ازدواج هم اقدامی جهت اصلاح سنت های غلط داشته اید؟
عروس خانم(همراه با بغضی سنگین): سه ماه عقد بودیم و سالروز ازدواج حضرت زهرا(س) عروسی گرفتیم... چون مراسم های ازدواج در منطقه ما با عادات ناصحیح و خلاف شرع همراه است و ما چون نمی خواستیم به این شکل عروسی بگیریم، راضی کردن خانواده هایمان خیلی سخت بود، تازه بعد از کلی اصرار ما که خانواده ها رضایت دادند، مشکل دیگرمان، نبود الگوی قابل قبولی از عروسی مذهبی بود تا جایی که حتی یک مولودی خوان مناسب هم پیدا نمی شد. هر طور بود با پیگیری های زیاد، مراسم مولودی گرفتیم و گرچه باب دلمان نشد اما همین که سنتی غلط را شکستیم که گناهی صورت نگیرد و دل امام زمان(عج) بشکند و نشان دادیم اینگونه هم می شود عروسی گرفت، راضی هستیم کمااینکه در مراسممان دوستانمان تصمیم گرفتند آن ها هم اینگونه مراسم بگیرند.
باتوجه به اینکه هردو دانشجو هستید، ازدواج مانعی در مسیر تحصیلتان ایجاد نکرد؟
عروس خانم: چون حامی هم هستیم نه تنها افت تحصیلی نداشتیم بلکه پیشرفت هم کرده ایم. حتی اگر همسرم زودتر می آمد زودتر از این ازدواج می کردم.
آقاداماد: اگر ازدواج با شناخت و انتخاب درست باشد عامل پیشرفت در همه عرصه ها می شود چرا که انرژی مان به جای حل اختلافات، صرف رشد و ترقی می شود.
همسفرتابهشت را چگونه دیدید؟
عروس خانم: با توجه به آشنایی که از طریق نهادرهبری دانشگاه با این مراسم داشتم، بعد از عقدمان منتظر فراخوان ثبت نام بودم و بلافاصله اقدام کردم اما آمدنمان واقعا معجزه بود چون هم به همسرم مرخصی نمی دادند هم مدارکمان تکمیل نشده بود و کلی موانع دیگر که شکر خدا با توسل به امام رضا(ع) حل شد و در آخرین لحظات، حضورمان قطعی شد.
آقاداماد: اصولا مشرف شدن به مشهد و زیارت امام، بدون هیچ برنامه ای هم که باشد، عالی و خاطره انگیز است چه رسد به برنامه های مفیدی که در طرح همسفرتابهشت تدارک دیده شده بود و ما واقعا استفاده کردیم به ویژه در زمینه اهمیت توجه زن و شوهر به تفاوت های شخصیتی خود.
جمله یادگاری تان برای همسفرتابهشت؟
عروس خانم: عاشق همسرم هستم و از خدا می خواهم این دنیا و آن دنیا کنار هم باشیم.
آقاداماد: خیلی خانمم را دوست دارم.
گفتگو: زهرا شریعتی