گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، سلین در رمان «دسته دلقکها» به کاوش در ترس ها و اضطراب های ناشی از دنیایی پرآشوب می پردازد. قهرمان داستان که تشابهات زیادی با خود سلین دارد، در دنیای زیرزمینی و کابوس وار لندن طی سال های جنگ جهانی اول زندگی می کند. او در این جهان پرهرج و مرج و رنج آور با انواع و اقسام شخصیت هایی همچون دلالان، شعبده بازان، افسران پلیس و تبهکاران آشنا می شود و زوال روحی خود و جامعه ی پیرامونش را به نظاره می نشیند. لویی فردینان سلین، جهان وهم آلود این شخصیت را آنچنان پرجزئیات و دقیق توصیف می کند که واقعیت دنیای شناخته شده مخاطبان، با چالشی تفکربرانگیز رو به رو می شود. بسیاری از منتقدان و کارشناسان ادبی «دسته دلقکها» را یکی از سیاهترین طنزهای ادبیات فرانسه میدانند.
در ابتدای کتاب «دسته دلقکها» خود سلین مقدمهای نوشته است که در آن همه خوانندگان کتابش را به صبور بودن دعوت میکند و از آنها میخواهد زود قضاوت نکنند.
پشت جلد کتاب «دسته دلقکها» آمده است:
«دسته دلقکها» در کنار «سفر به انتهای شب» و «مرگ قسطی» که آن دو نیز به فارسی ترجمه شدهاند، از مهمترین آثار سلین، نویسندهی عصیانی و سنتستیز فرانسه پس از جنگ اول است. ماجرا در زمان جنگ اول میگذرد، در محلات پایینشهری لندن، شهری دچار ویرانیهای جنگ و پناهگاهی برای عناصر وازدهای که میکوشند از گذشتهی خود بگریزند. سلین با تفالههای جامعه، آدمکشها، واسطهها، قاچاقچیها، بدکارهها، معتادان، ولگردان و جنایتکاران محشور میشود. گویی آنان را درک میکند و تیزبینانه و بدبینانه، با حالی از انزجار و نفرت، به جامعهای در حال تباهی و تجزیه مینگرد. «دلقکبازی»های قهرمانان این کتاب، درگیری دائمیشان با «گزمه» و «عسس»، آنارشیسم حاکم بر روحیه و رفتارشان، در ظاهر جلوهی یک نمایش عروسکی را دارد اما در باطن تراژدی عظیمی است که سلین استادانه با این بازیگران خلق کرده است.
جملاتی از متن کتاب:
با کوله بار توصیه های پدر مادر راه افتادیم توی عالم وجود. اما در مقابل مسایل زندگی به دردی نخوردند. دچار دردسرهایی شدیم یکی از یکی افتضاح تر. به هر جزایی که بود از این معرکه های نحس سر بیرون آوردیم، اما درب و داغان، پوزموروک مثل خرچنگ پس پَسَکی، دست و پا شکسته. گاهی هم از حق نگذریم، توانستیم خوش بگذرانیم، با هر گُهی که بود، اما مدام با این دلشوره که مبادا بدبختی ها دوباره شروع بشود…که همیشه هم دوباره شروع شد…یادمان باشد! اغلب شنیده یم که می گویند جوانی را توهم به باد می دهد. جوانی ما بدون توهم به باد رفت!…باز هم آسمان و ریسمان!…به نظر من که…هر چه هست از همان اول است. از همان اول حقیر به دنیا آمده ایم، از همان اولش باخته بودیم.
سرگرمی یک شاه چیست؟ هان؟ اعلام می کند که دارم می روم جنگ! زود برمی گردم! بقیه جای من کشته می شوند!
خودم هم از فکرهایی که به سرم می زند، یک جوری می شوم... مست نیستم! هیچ وقت لب به مشروب نمی زنم... عقل است که توی کله ام قاطی پاتی شده...
این رمان سومین رمان سلین است که به فارسی ترجمه شدهاست. این کتاب در سال ۱۳۸۵ به قلم مهدی سحابی ترجمه و به وسیله نشر مرکز منتشر شدهاست.