به گزارش خبرگزاری برنا ؛ اولین بار سهراب را در عروسی دختر خالهام دیدم. پسری جوان و خوش چهره که نگاه خیلی از دختران فامیل را به خود جلب کرده بود. اما او تنها توجهاش به من بود و تمام طول عروسی مرا زیر نظر داشت.
من که تازه دیپلم گرفته بودم و اصلاً به ازدواج و این داستانها فکر نمیکردم و فقط دوست داشتم سرکار بروم و زندگی مستقلی را شروع کنم.
خلاصه در یکی از مدارس ابتدایی شهرمان مشغول کار شدم. از اینکه به آرزویم رسیده بودم خوشحال بودم و با عشق و علاقه به شاگردانم درس میدادم تا اینکه بعد از مدتی دختر خالهام به خانه ما آمد و گفت: برادر شوهرش سهراب از من خوشش آمده و دوست دارد به خواستگاریم بیاید. دختر خالهام با خانوادهام مشورت کرد و آنها اجازه خواستگاری دادند.
بعد از یک ماه آشنایی عقد کردیم. سهراب بازاری بود و در یکی از خیابانهای بالاشهر مغازه لوازم خانگی داشت حدوداً یک ماه بعد عروسی گرفتیم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم. فرزند اولمان بعد از دوسال به دنیا آمد. من صبحها سرکار میرفتم و فرزندم را خانه مادرم میگذاشتم. زندگی در کنار همسر و فرزندم به خوشی میگذشت و ما در کنارهم زندگی خوبی را سپری میکردیم.
بعد از به دنیا آمدن دخترم، مادرم توان نگهداشتن فرزندانم را نداشت و من پیشنهاد دادم پرستاری برای آنها بیاوریم. همسرم با این قضیه مخالفت میکرد و دوست نداشت زن غریبه وارد زندگی ما شود و از فرزندانمان نگهداری کند. اما مجبور بودم چون پدر و مادر هردوی ما پیر شده بودند و نمیتوانستند این مسئولیت را به عهده بگیرند.
به هر شکلی بود برای بچهها پرستار پیدا کردیم. خانم میانسالی که به گفته خودش همسرش برای کار به جنوب رفته بود و تنها با دختر خردسالش زندگی میکرد. او را یکی از همکارانم معرفی کرده بود. در ظاهر خانم خوبی به نظر میرسید. از بچهها به خوبی مراقبت میکرد و گاهی اوقات در کارهای منزل هم به من کمک میکرد.
همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه رفتارهای همسرم با من و بچهها تغییر کرد. سر مسائل کوچک عصبانی میشد و بیاحترامی میکرد. فکر کردم چون حضور من در خانه کم رنگ شده او تغییر کرده است.
مدت کوتاهی مرخصی گرفتم تا بیشتر در کنار همسر و فرزندانم باشم و با پرستار بچهها صحبت کردم تا چند روزی سرکارش نیاید، به همین روال گذشت اما تاثیری در رفتار همسرم نداشت و او روز به روز نسبت به من و خواستههایم بیتمایلتر میشد. چون دوستش داشتم اعتراضی نمیکردم و سعی داشتم ایرادهای که از من میگیرد را اصلاح کنم.
بعد از مدتی یکی از آشنایان با من تماس گرفت که همسرم را با یک زن در رستوران دیده است. شوکه شده بودم، همش با خودم میگفتم حتماً اشتباه میکند، اما این حرفها ادامه داشت. وقتی به خودش میگفتم انکار میکرد و میگفت چنین مسئلهای نیست. تصمیم گرفتم یک روز تعقیبش کنم و با این حقیقت تلخ روبه رو شوم، یک روز تعطیل که به بهانه کار از خانه بیرون رفت دنبالش کردم و شخصی را دیدم که زمین و زمان برسرم خراب شد. آن زن پرستار بچهها بود. او را عقد کرده بود و برایش منزلی تهیه کرده بود. مدتها به هر دری زدم تا آنها را از هم جدا کنم اما نشد. همسرم زندگی چندین و چند ساله ما را از بین برده بود. چندسالی از آن ماجرا میگذرد و همسرم، من و فرزندانم را ترک کرده و با آن زن و دخترش زندگی میکند. سالها گذشت تا متوجه شدم او مرد زندگی من نبوده و نیست. الان که بچههایم بزرگ شدند و قصد ازدواج دارند حضور پدرشان الزامی است ماندهام چه کنم و چگونه با او روبهرو شوم.
تحلیل کارشناس:
یکی از عواملی که سلامت خانواده را به شدت تهدید میکند، خیانت زناشویی است. پژوهشها نشان میدهد که مهمترین عامل تهدید کننده عملکرد سالم، ثبات و تداوم روابط زناشویی و فروپاشی نظام خانواده، خیانت است.
خیانت مسئله تکان دهنده برای زوجها و خانواده است. بیوفایی و خیانت زناشویی تنها حاصل هوسرانی و ناشی از عوامل غیر قابل پیشبینی نیست، بلکه پدیده اجتماعی پیچیدهای است که عوامل پیشبینی کننده زیادی در بروز آن نقش دارند. زندگی در عصر کنونی، آگاهیها و مهارتهای ظریفتری را میطلبد که این امر با مطالعه و آموزش همسران میسر میشود و دسترسی به اطلاعات درست و کسب این مهارتها در پیشگیری از این آسیب بزرگ اجتماعی نقش عمدهای دارد.
خیانت مانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی دیگر، یک رویداد چند وجهی و پیچیده است که عوامل بالقوه زیادی در بروز ایجاد آن دخالت دارند، اما به طور کلی عوامل پیشبینی کننده خیانت را میتوان در چهار گروه دسته بندی کرد:
عوامل فردی
ویژگیهای ارتباطی
رویدادهای بیرونی و شرایط مساعد کننده خیانت
عوامل فرهنگی و اجتماعی
مشاهدات بالینی و پژوهشهای صورت گرفته در حوزه خیانت
زناشویی نشان میدهد که این اتفاق میتواند پیامدهای بسیار نامطلوبی بر فرد آسیب دیده از خیانت برجا بگذارد و او را دچار مشکلاتی چون افسردگی شدید، کاهش عزت نفس، احساس شرم درونی، خشم، درماندگی و احساس طرد کند. همچنین واکنشهای مانند پرخاشگری، انتقامجویی، ضرب و شتم، قتل همسر و خودکشی معمولاً پس از افشای خیانت، در فرد آسیب دیده مشاهده میشود.
"خدیجه کشاورز" کارشناس ارشد روانشناسی بالینی مرکز مشاوره معاونت اجتماعی پلیس گیلان