
به گزارش خبرگزاری برنا، متن یادداشت مریم رجبیهفرد به شرح زیر است:
فارسیزبانان به وجود حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و خیام و... از قرون گذشته تا به حال افتخار کردهایم و به حضور آنها در فرهنگ و هنرمان نازیدهایم ولی صد افسوس که در این زمانه، روزبهروز از ادبیات و فرهنگمان بیشتر فاصله میگیریم.
استفاده از لغات فارسی در محاورههای روزمره لحظه به لحظه کمرنگتر از روز پیش میشود و در این وادی کمیتمان بیشتر لنگ میزند، اما درست بر عکس، استفاده از لغات فرنگی در مراودههایمان هر روز پررنگتر از قبل میشود و به ظاهر، انگار هرکس واژههای تایم و استارت و اوکی و مَچ را به جای زمان و آغاز و بسیارخوب و هماهنگ به کار برد، مدرنتر و متجددتر است!
نسل امروز، نسل بیادبیات است؛ نسلی که بیشتر از آنکه با فارسی که زبان مادری اوست، انس داشتهباشد، با زبانهای لاتین بهخصوص انگلیسی و فرانسه مانوس است و هرچه نهادهای فرهنگی و آموزشی برای دوری این نسل با زبانهای لاتین تلاش میکنند، آنها به زبانهای فرنگی دلبستهتر میشوند و بالعکس با زبان آبا و اجدادی خود بیگانهتر.
شاید باید ریشه آن را اول در خانوادههایمان جستوجو کنیم. در واقع جواب این پرسش برای اکثر ما روشن است. از کودکی به فکر این هستیم که برای تقویت زبان کودکانمان تا میتوانیم کارتون و فیلمهای انگلیسی پخش کنیم و مدام مشوقشان باشیم تا فرداروزی بتوانند مثل بلبل به این زبان بیگانه سخن بگویند و در کنکور، تستهای زبان خود را به بهترین نحو بزنند تا تراز بالاتر را از آن خود کنند.
در همین میان چون باور داریم که زبان فارسی، زبان مادری آنهاست به خود اطمینان میدهیم که در محیط خانه و جامعه به مرور با آن آشنا خواهندشد و برای یادگیری آن دغدغهای نداریم که البته این باور اشتباه و بیپایه و اساس است.
در مرحله بعد باید سری به مدارس بزنیم و ببینیم چرا دانشآموزان ما از درس شیرین ادبیات و انشا اینگونه فراریاند و چرا ادبیات نقش کمرنگی در زندگی آنها دارد و علت چیست که هرچه میگذرد تنفر آنها از این درس بیشتر میشود؛ ما چه باید میکردیم که نکردیم؟ در کتابهای درسی چه متون و اشعاری را باید میگنجاندیم که نگنجاندیم؟
از طرفی در روز بزرگداشت زبان و ادبیاتفارسی و فردوسی بزرگ که برای حفظ این زبان بسیار کوشید و رسما اگر او و شاهنامهاش نبود، زبان فارسی فنا شده بود، شاید بتوان با صدای رسا به این نکته اشاره کرد که دنیای مجازی چنان گوی سبقت از رسانههای مکتوب رُبوده و آنچنان جذاب و مفرح است که فرزندان ما مجذوب آنند.
هجوم واژههای فرنگی همچون، لایک، کامنت، فالوور، فن، ممبر و... نیز بماند.
خلاصه این عوامل و فراوان عوامل دیگر باعث دوری ادبیات از زندگی فرزندان ما شدهاست و بالعکس، دوری آنها از ادبیات.
روزگاری اگر کسی عاشق میشد، حداقل سری به دیوان شعرا و شعرهای عاشقانه آنها میزد تا بیتی را مجنونوار تقدیم لیلی خود کند، ولی دریغ که این روزها اکثر لیلیها جز سریال اسکناسها، کارتهای بانکی، برندهای متفاوت، ماشین و خانه به چیز دیگری دل نمیسپارند و گرانی و هزینههای سرسامآور زندگی هم مجنونها را از دنیای عشق و عاشقی و غزل و رباعی و دوبیتی دور کردهاست.
بر فرض مثال هم اگر دل به بیتی بسپارند، حتما بیتی از سعدی و حافظ و مولانا نیست، بلکه چند کلمه بههمچسبیده از ترانههای سخیف و دمدستی بعضی از ترانهسرایان این روزهاست که خود از بیت و مصراع و قافیه و وزن و ردیف هیچ نمیدانند.
در این اثنا اما، نکته قابل تامل این است که حتی همین نسل دور از ادبیات هم میداند که شاملو، فروغ، سهراب، اخوان، نیما، سیمین، شهریار و... برای خود کسی بودهاند و هستند، پس بدون هیچ مطالعه و دانشی درباره آنها تنها از ابیات و نوشتههایشان وام میگیرد تا اعتراف به دانستن کند و دریغ که همین بیسوادی و سهلانگاری باعث بیشمار مطلب جعلی بازنشر شده در پستهای اینستاگرامی و سایر فضاهای مجازی میشود.
بهراستی کجای راه، اشتباه قدم برداشتیم که نسل امروزمان از ادبیات دوری جست و با شاهنامه فردوسی، غزلیات حافظ، گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولانا و... غریبه شد و کجای زندگی باز میتوانیم آنها را با ادبیات غنی فارسی آشتی دهیم؟!
انتهای پیام //