به گزارش خبرگزاری برناازلرستان ، مراسم ششمین سالگرد ارتحال عالم ربانی حضرت آیتالله حاج شیخ ماشاءالله مروجی(ره) با حضور مسئولان کشوری استانی و شهرستانی و اقشار مختلف مردم و با سخنرانی آیتالله نیازی، نماینده مردم لرستان در مجلس خبرگان رهبری در مسجد جامع کوهدشت برگزار شد.
یادآور میشود، آیتالله حاج شیخ ماشاالله مروجی(ره) سال ۱۳۰۰خورشیدی در محله چهار چنار بروجرد در یک خانواده مذهبی و کشاورز به دنیا آمد و پدرش، مرحوم آقا شیخ جواد در شمار مردان نیک و سرشناس بروجرد بود.
وی برای کسب تحصیلات ابتدایی وارد مکتبخانه شد و از همان ابتدا برای کمک به معیشت خانواده کار و فعالیت میکرد و در دوران اقامت آیتالله بروجردی(ره) در بروجرد برای کسب معارف اسلامی وارد حوزه علمیه نوربخش بروجرد شد و پس از سالها کسب فیض در محضر عالمان بروجرد ازجمله مرحوم آقا سید ابوالحسن مستجابالدعوه به همدان رفته تا از محضر عالمان آن دیار نیز بهره برده که در این دوران با مرحوم آیتالله بهاری همدانی اُنس و اُلفت ویژهای داشته است.
آیتالله حاج شیخ ماشاالله مروجی(ره) برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرف میشود و در این راه سختیها و مشکلات فراوانی را متحمل میشود تا بالاخره در مدرسه صغری نجف اشرف سکنی گزیده و علاوهبر درس و بحث معمول حوزههای علمیه از محضر عالمان عارفی همچون آیتالله حاج شیخ علیمحمد بروجردی(ره) بهرههای عرفانی و معرفتی برد.
مرحوم مروجی پس از سالها و در بازگشت به ایران هنگامیکه مرحوم آیتالله کمالوند(ره) به دستور مرجع بزرگ عالم تشیع مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی(ره) به خرمآباد عزیمت میکند و حوزه علمیه را در این شهر بنا میگذارد، برای تقویت این بنای رفیع به خرمآباد آمده و تعدادی از فضلای همدانی را نیز با خود به این دیار میآورد.
وی در حلقه دروس خارج مرحوم آیتالله کمالوند در زمره یکیاز بهترین شاگردان وی درمیآید و ضمن آنکه سالیان متمادی در آن حوزه به تدریس دروس مختلف اشتغال داشته و بسیاری از فضلای حوزه مذکور از شاگردان وی بودهاند، تقوی، زهد و دنیا گریزی مرحوم مروجی خیلی زود او را در نزد آیتالله کمالوند، فرد مورد اعتماد ایشان قرار داد بهگونهای که هرگاه آیتالله کمالوند به مسافرت میرفتند وی را جانشین خود در اقامه جماعت قرار میدادند.
مرحوم آیتالله مروجی در سال ۱۳۴۰ خورشیدی بر اساس درخواستهای مردم کوهدشت جهت حضور عالمی دینی در آن دیار به پیشنهاد آیتالله کمالوند به کوهدشت مهاجرت میکند که این روحانی وارسته پس از حدود نیمقرن سکونت در کوهدشت، منشأ کارهای بزرگ و خوبی برای مردم این منطقه بوده است.
از آنجا که آیتالله مروجی(ره) زیربنای رشد هر جامعه را نیروی انسانی تربیتیافته میدانست، برای گسترش فرهنگ دینی عشق فراوانی به تربیت مبلغان دینی داشت و در این راستا سعی تمام به کار میبرد، به همین خاطر از همان اوایل ورودش به کوهدشت به تأسیس حوزه علمیه اهتمام بست و در حدود سال ۴۷ شمسی حوزه علمیه کوهدشت را در حجرات مسجد جامع آن شهر تأسیس کرد و شاگردان و فاضلان بسیاری را که هرکدام منشأ خدمات فراوانی بودهاند به جامعه تقدیم نمود و فرزند برومندش آیتالله احمد مبلغی نماینده مردم لرستان در مجلس خبرگان در همین مکتب تربیت یافت که در ادامه در سال ۶۲ شمسی ساختمان حوزه علمیه باقرالعلوم(ع) را در این شهرستان بنا نهاد.
مرحوم آیتالله مروجی نمونه یک انسان کامل و بافضیلت بود که در گمنامی و دوری از هیاهوی ظاهری دنیا و دلرباییهای دنیوی، به حیات واقعی خود دستیافت و جاودانه شد و از آن دسته نبود که نان دین میخورند و کار دنیا میکنند.
وی در جریان جنگ تحمیلی و در راه دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی فرزند ارشد خود شهید محمد مروجی را فدا کرد؛ صبر و استقامت، توکل به خداوند، بصیرت، فرزانگی، پارسایی، زهد و تقوا، دوری از ظواهر دنیا، همدردی با مردم و بیریا زیستن ازجمله ویژگیهای آن عالم فرزانه و فقیه عالیقدر بود.
بارزترین ویژگی آیتالله مروجی را میتوان بندگی خدا و راضی بودن به رضای خدا ذکر کرد به طوری که او نسبت به دنیا بیرغبت و بیاعتنا بود و هرگز ظواهر و زرقوبرق دنیا نتوانست او را بفریبد و در واقع توجه به عظمت و بزرگی خداوند او را از توجه به ظواهر دنیوی بازداشته بود خانه گلی و محقرش گواهی بر این مدعا است؛ گمنامی را دوست میداشت و از شهرت گریزان بود ودر هنگام سخن گفتن بسیار ساده و بیپیرایه و درعینحال واضح سخن میگفت.
مرحوم آیتالله مروجی در بیان حق و ارائه نظر دین بسیار صریح بود بهطوری که برای بیان صریح مطالب دینی و امربهمعروف و نهی از منکر با کسی رودربایستی نداشت و هر چه بود و هر کس بود مطلب حق را بیان میکرد و در گفتن آن تردیدی به خود راه نمیداد.
وی تواضع فراوان داشت و در این رابطه شأنی برای خود قائل نبود و همواره به طلاب سفارش میکرد که در مواجه با مردم با تواضع سخن بگویند؛ به دعا بسیار اهمیت میداد و قبل از انجام هر کاری ابتدا دعا میکرد و پس از دعا به دنبال انجام آن کار میرفت و البته با موفقیت همراه میشد.
از کسی که به او بدی میکرد بهراحتی میگذشت از مصادیق بارز «من یذکرکم الله رویته» بود، یعنی هر کس او را میدید به یاد خدا میافتاد. هرگاه کسی از او احوالی میپرسید حتی در سختترین شرایط جسمی تنها این جواب را از او میشنید «الحمدالله رب العالمین» و آخرین جملهای که در این دنیا بر زبان راند همین جمله بود، در واپسین لحظات عمرش کسی از او سؤال کرد: آقا حال شما چطور است؟ او در جواب با صدای ضعیف و لرزانی گفت «الحمدالله...» و در ادای بقیه جمله، نفس او را یاری نکرد و برای همیشه دنیا را ترک کرد.