به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، حدود یک سال از آن پیاده روی اتفاقی در خیابان شوش میگذرد. حالا بعد از 12 ماه ، دیروز ودر آخرین روزهای اسفند ماه باردیگر به همان خیابانی که ازدیاد جمعیت ژنده پوشان و متجاهرین در آن موج می زند، باز میگردم. از ایستگاه مترو شوش که بیرون می آیم؛ با آدمهای سیاه چهرهای که ساک و کوله دستی بر دوش دارند، مواجه می شوم و دوباره صحنه سال گذشته برایم تداعی می شود و نگاه بهت زده ام تکرار می شود ؛ نگاه بهت زده به اینکه چگونه آدمهایی در روز روشن، در میدان شوش، زیر پل عابر پیاده ایستاده اند و تنها دستهای سیاهی از آن بالا معلوم می شود که یک سری بسته های کوچک تحویل میدهند و اسکناس در جیب خود می گذارند و می روند .
بعد از یکسال بازگشتم به همان خیابان و باز با همان صحنه و آدم ها، بدون اینکه اندکی از تعداد متجاهرین و معتادان کاسته شود، روبرو شدم. از مترو به سمت میدان شوش حرکت می کنم. پایین تر از بازار شوش و روبروی بزرگترین مرکز خرید لوازم خانگی ؛مردی خمار که روی زمین افتاده توجهام را به خودش جلب می کند. کاپشنی مشکی اما پاره بر تن دارد. چند پلاستیک بزرگ هم در کنارش قرار دارد. چهره اش مشخص نیست؛ چون آنقدر خم شده روی زمین که احساس می کنم هرلحظه ممکن است صورتش محکم به زمین برخورد کند. خمار است؛ اما نمی دانم خماری بعد یا قبل از نئشگی است. چند دقیقهای روبرویش میایستم اما هیچ تکانی نمیخورد. مردم بی هیچ توجهای از کنار معتادان رد میشوند.
به میدان شوش میرسم. باز هم از روی همان پل عابر پیاده به آن طرف خیابان می روم و با همان حجم از معتادین و خورده فروشان موادمخدر روبرو می شوم. برای اطمینان خاطر از پسرنوجوانی که روی ترک موتور نشسته آدرس هرندی و دروازه غار را می پرسم. با دست اشاره می کند که باید مستقیم بروم. چند قدمی از او فاصله می گیرم که با لهجهای که نمی دانم برای کجاست داد می زند: «هروقت جنس ناب خواستی بیا همینجا از خودم بگیر!»
هرندی گوشهای از گوشه های شهر تهران و از جنس آدمهای خمار و پایپ به دست است. محله ای که از انبوه سایههای بی اثر و آدمهای مرده متحرک پُر شده است. به هرندی می رسم. گوشه ای به تماشای تئاتر سایههایی از جنس دود می ایستم.
از میدان شوش به سمت میدان هرندی و از هرندی به سمت خیابان مولوی که قدم بزنید با انبوه دهها معتاد متجاهر در روز و صدها نفر در شب، مواجه خواهید شد. در خیابان مولوی حدود 20 متر قبل از بازار پرده فروشان، زنان و مردان ژولیده و ژنده پوشی روبرو یک دبستان دخترانه کنار جوی آب نشسته اند و جلوی چشم همان کودکان مدرسهای، در حال استعمال شیشه هستند. دیگر نگاه کودکان مدرسهای نیز وهم انگیز و ترسناک نسبت به این آدم ها نیست. گویا برایشان دیدن این صحنه های هر روزه و جولان 24 ساعته معتادان در آن منطقه عادی شده است. روبرو همان مدرسه دخترانه یک زن به خودرو 206 تکیه داده؛ کنارش مردی با ظاهری آشفته نشسته و 4 مرد با سر و وضعی معمولی آن دو را احاطه کرده اند.
به حتم گذر از آدمهایی که کنار جوی آب نشستهاند و یک دستشان پایپ و دست دیگرشان آتش قرار دارد، صحنه ای ملامت بار برای مسئولینی است که تنها در گفتگو و نشست هایشان حرف می زنند و حرف می زنند، حرف می زنند و در آخر هیچ و حکایت این محله و معتادانش داستان مستند چندین ساله است که گویا پایانی برایش نیست.
و اما روح این محلات با وجود معتادانِ پایپ به دست دچار تشویش شده؛ تشویش فیزیکی و روانی که به راحتی در چهره رهگذرانی که با وحشت به آن ها خیره شده اند، قابل مشاهده است.
در ادامه آنچه مسئولان شهرداری ؛ بهزیستی و پلیس ؛این مثلث مسئول در برابر این وضعیت در گوشه ای از شهر پایتخت به برنا گفتند می خوانید :
رضا قدیمی – مدیر عامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا در خصوص وظیفه و مسئولیت شهرداری در قبال معتادین، گفت: «طبق قانون جمع آوری معتادین با سازمان بهزیستی است. متولی این عمل بهزیستی است و مطابق قانون برنامه پنجم و ششم توسعه که اخیرا ابلاغ شده است همه مراکز مجوز خود را از سازمان بهزیستی دریافت می کنند.»
وی با بیان این مطلب که شهرداری تنها همکار این سازمان در این خصوص است، بیان کرد: «طبق ماده 80 قانون برنامه ششم توسعه، وظیفه شهرداری در قبال مراقبت های بعد از ترک معتادین است و صفر تا صد این امر با سازمان بهزیستی است. ما به صورت خودجوش نمی توانیم در سطح شهر به جمعآوری معتادین بپردازیم.»
در ادامه این مثلث سه ضلع که هر یک مسئولیت و وظیفهای در خصوص معتادین متجاهر دارند، فاطمه عباسی – مشاور رئیس سازمان بهزیستی در امور زنان و خانواده به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، گفت: «امر جمعآوری معتادین با بهزیستی نیست؛ بلکه با نیروانتظامی است. معتادین متجاهر از طریق نیروانتظامی به بهزیستی منتقل میشوند و سازمان آنها را ساماندهی میکند.»
وی با بیان این مطلب که سر ریز همه آسیبهای اجتماعی در استان تهران است، گفت: «وظیفه ما ساماندهی است که بهزیستی این افراد را 2 الی 3 ماه در مراکز می تواند نگهداری کند.»
عباسی در پاسخ به این سوال که آیا واقعا 3 ماه برای ترک اعتیاد یک معتاد متجاهر کافی است، گفت: « به هرحال بهزیستی وظیفه دارد. اما قرار نیست که همهی آسیبهای اجتماعی را بهزیستی حل کند. وظیفه بهزیستی ترک این افراد و تا حدودی توانمندی سازی آنها است. اگر نتوانیم در موضوع توانمندسازی این افراد به خوبی عمل کنیم و حمایت های اجتماعی پس از خروج انجام نشود، متاسفانه این افراد دوباره به سمت چرخه بازمیگردند. سازمانهای دیگر هم باید در این موضوع درگیر شوند.»
مشاور رئیس سازمان بهزیستی در امور زنان و خانواده، تصریح کرد: «جمعآوری این افراد با نیرو انتظامی و هزینه مراکز و تهیه مکان با شهرداری و مدیریت داخلی و نگهداری با سازمان بهزیستی است. بهزیستی حکم قضایی برای جمعآوری این افراد ندارد.»
روابط عمومی پلیس تهران بزرگ در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، در ادامه پاسکاریهای شهرداری و بهزیستی، گفت: «زمانی که ما این معتادین را جمعآوری می کنیم هیچ سازمانی حاضر نیست این افراد را از ما تحویل بگیرد.»
وی با بیان این مطلب که از ابتدا سال 15 هزار معتاد تا به کنون توسط نیروانتظامی جمعآوری شده، تصریح کرد: «هیچ ارگان و سازمانی حاضر نیست این افراد را از ما تحویل بگیرد و آنها را ترک و به مراکز بازپروری ببرد. تنها دو مرکز ترک اعتیاد در جاده قم وجود دارد که ما می توانیم تعدادی از این معتادین جمعآوری شده را به آن مکان انتقال دهیم.»
روابط عمومی پلیس تهران بیان کرد: «تمامی ارگان های ذی ربط باید با یکدیگر همکاری کنند تا حدود 2 سال این افراد را نگه داری کنند. کمپ های ترک اعتیاد مدت کوتاهی از معتادین نگه داری می کنند اما دوباره آن ها را رها می کنند. این افراد انواع و اقسام بیماری ها از جمله هپاتیت، ایدز و .. دارند. هیچ ارگانی حاضر به پذیرش این افراد نیست.»
و اما سخن آخر ؛حال باید از مسئولین پرسید، رسیدگی به وضعیت معتادان و انجام حداقل اقدامات لازم جهت کاهش آسیب در چنین مناطقی تا چه میزان بر عهده هرکدام از این سه مثلث (سازمان بهزیستی، شهرداری، نیروانتظامی) است؟
چندین و چند سال از این معضل بزرگ اجتماعی می گذرد اما هنوز چهره سیاه محلات هرندی و شوش اندکی سفید یا حتی خاکستری هم نشده است.