به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، کودکی همهی ما خلاصه میشود در خانهای به نام خانهی مادربزرگ با یک حیاط کوچک و یک حوض وسط آن که تمام اعضای خانواده آخر هفتهها را مهمان آن خانهی گرم و باصفا بودیم. بچههای هم سن طول یک هفته را با آرزوی رسیدن به آخر هفته سپری میکردند که به دور هم جمع شوند و خالهبازی کنند.
دخترها لباسهای مادرخود را میپوشیدند، کفشهای پاشنه بلند مادر را به پا کرده و روسری را روی سر به تجسم موهای بلندو افشان جمع میکردند. با پهن کردن یک زیر انداز و چیدن اسباب بازیهایی مثل قابلمه و بشقابهای پلاستیکی سعی در واقعی جلوه دادن خاله بازی خود داشتند. گریهی عروسکهای خود را میشنیدند و آن را به آغوش کشیده و مادر بودن را با همان عروسکهای کوچک تجربه میکردند.
پسرها اما خاله بازیشان از رویاهای کودکانهی دخترها فاصله داشت، آنها در قالب پدران خود فرو میرفتند. ادای مردان بزرگ را در درآورده و خود را نان آور خانه میدانستند. پسر ها در کودکی متصور بودند اگر اخم داشته و صدای خود را کلفت تر کنند، میان همبازیان دختر خود مرد تر به نظر میرسند. بچهها زندگی واقعی را با تمام مسئولیتش در غالب این بازی تجربه میکردند. وقتی از این بازی خسته میشدند با ذغال روی زمین «لیلی» کشیده و مشغول بازی میشدند. سرخوش از بازیهای کودکانه صدای خندهو شادیشان فضا را پر میکرد.
شب با هزار خواهش اجازه ماندن در خانه مادر بزرگ را از پدر و مادرش خود میگرفتند؛ آن شب با قصههای مادر بزرگ و تعریفهای شبانهاش سپری میشد، صبح با باز شدن چشمها دوباره آن بازیهای کودکانه از سر گرفته میشد.
در آن دوران سرگرمی دختران عروسکهایشان بود که به طرز شگفت انگیزی برایشان مادری میکردند، لباسهایشان را شسته و عوض میکردند، شبها آنها را در آغوش گرفته و به خواب میرفتند، صبحها با صدای گریهی خیالی عروسکشان بیدار شده و سعی در آرام کردن آن داشتند. محبتهای مادر را در غالب حمایت از عروسکها بیان میکردند.
زندگی پسرها اما رنگو بوی دیگری داشت، پر از ماشینهای رنگی که با برچسب های مختلف تزئین شده بود. همه را در حاشیهی فرش چیده و ساعتها مشغول بازی با آنها میشدند.
بهترین روز برای بچهها زمانی بود که مادر اجازه رفتن به کوچه و بازی با بچههای همسایه را میداد. قایمباشک، وسطی و گِل بازی کمترین بازیشان بود.
حالا با گذشت بیستو چند سال از آن روزهای خوش کودکی دیگر دختر بچهای را مشغول جارو زدن زیلو کوچک خالهبازی ندیدم، دیگر ندیدم دختر بچهای عروسکش را در آغوش گرفته باشد و برایش لالایی بخواند، با وجود وسایل بازی مثل ایکس باکس و پلی استیشن دیگر پسر بچهای را مشغول ماشین بازی ندیدم، با گذر از کوچهها و خیابانها هیچ بچهای را ندیدم روی دو پا نشسته دستهایش تا آرنج درون گِل فرو رفته و سعی در درست کردن مجسمه های گِلی داشته باشد. کمتر بچهای کارت بازی و گل یا پوچ را بلد است.
ذهنم درگیر بازیهای گذشته میشود، چرا گذر زمان همهی آن بازیهای خوش کودکی را از یادها برد و بازیهای رایانهای و ایکس باکس و پلی استیشن جایگزین آن همه سرخوشی و شادابی کودکی شد؟
تفاوت کودکان امروز با کودکان دیروز چیست که این شکاف عظیم بین نسلها را به وجود آورده است؟
چرا دیگر کودکان بازی جذاب خاله بازی را انجام نمیدهند؟
آیا این تفاوت در نوع بازی ها و فراموش شدن بازیهای قدیمی عوارضی هم به دنبال دارد؟
برای پاسخ به این سوالات به سراغ روانشناس کودکان و نوجوانان رفتیم.
«مسعود غفاری» روانشناس اجتماعی در اینباره به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا گفت: «امروزه با ورود به هزارهی سوم وتغییر ساختار زندگی با گذر از دوران سنتی به دوران مدرنیته روبهرو هستیم، همین موضوع باعث شده که جامعه ما تبدیل به یک جامعهی نیمه صنعتی و نیمه سنتی شود، بیشتر خانوادهها تک فرزندی و چون معمولا پدر و مادر هر دو شاغل هستند و زمان لازم برای رسیدگی به فرزندان خود را ندارند همچنین به دلیل نگرانی و احساس نا امنی از جو موجود در جامعه اجازهی حضور فرزندانشان را به کوچه و خیابان برای بازی با بچههای همسایه نمیدهند به همین دلیل بچهها مجبور به بازی تنهایی در خانه هستند و این موضوع زمینه را برای بازیهای رایانهای در خانه فراهم میکند.»
غفاری تصریح کرد:«بازیها یک روند روبه رشد را طی میکنند، قسمتی از بازیها فقط جنبههای سرگرمی دارد مثل بازی نوزادان با جقجقه، این بازیها هیچ هدفی ندارند و صرفا جهت سرگرمی انجام میشود. نوع دیگری از بازیها هستند که سنبلیک و نوستالوژیاند مثل عروسک بازی دختران یا معلم بازی بچهها. این بازیها از زمان قدیم انجام میشده و به نوعی تجربهی زندگی در غالب بازی است، قسمت دیگری از بازیها هستند که به عنوان بازی قائده دار مطرح میشوند مثل بازی لی لی یا وسطی که به ورزش ختم میشوند.»
او با تاکید بر این موضوع که "بچهها در زمان قدیم زندگی را در غالب بازی تجربه میکردند" گفت:« جامعه ما چون استانداردهای یک جامعهی صنعتی را ندارد پدرها معمولا دو شیفت کار میکنند، در این شرایط توانایی بازی با کودکانشان را ندارند و همچنین در جوامع سنتی چون معمولا مادران شاغل نبودند زمان بیشتری برای رسیدگی به فرزندانشان داشتند. این شرایط در جوامع امروزی تغییر کرده به نحوی که زمینه برای بازیهای رایانهای کودکان به خوبی فراهم است و پدران و مادران هم از این نوع سرگرمی بچهها راضی هستند.»
غفاری اضافه کرد:« پدران و مادران باید به این نکته توجه داشته باشند که بازیهای رایانهای کودکان باید دارای استانداردهای لازم باشد یعنی رشد شخصیتی، عاطفی و همچنین اجتماعی بچهها در آن لحاظ شده باشد و چون این بازیها باعث کم تحرکی در کودکان میشود، در بینایی بچهها تاثیر نامناسبی دارد، تمرکز بچه ها رانسبت به مسائل دیگر مثل درس خواندن از بین برده و روحیهی فرد گرایی را در آنها افزایش میدهد، باید تحت نظارت خانوادهها انجام شود.»
این روانشناس اجتماعی در پایان اضافه کرد:« خانوادهها برای درست زندگی کردن نیاز به آموزش دارند و چون این کارمسئلهی غریزی یا سرشتی و ژنتیکی نیست و کاملا اکتسابی و آموختنی است، همهی ما باید از نو تربیت شویم و برای این کار مراجعه به روانشناسها و مراکز مشاوره میتواند کمک کننده باشد.»
بچههایی که در زمان قدیم و با آن سبک بازیها بزرگ شده اند بسیار اجتماعی و مسئولیت پذیر هستند و روحیهای کاملا سازگار دارند ولی بچههای این دوره که با بازیهای رایانهای بزرگ میشوند بسیار فرد گرا، بیمسئولیت و خشن هستند. با اینکه این موضوع به عوامل دیگری نیز بستگی دارد اما تاثیر بازیهای رایانهای را هم نمیتوان انکار کرد.»