گفت و گو با یک سارق؛

اگر دلباخته دختر نمی شدم بعد از دزدی به دام نمی افتادم

|
۱۳۹۵/۱۰/۰۴
|
۱۵:۲۲:۱۴
| کد خبر: ۴۹۷۳۴۵
خودم اشتباه کردم. اگر عاشق مالباخته نمی شدم، هیچ وقت بعد از سرقت گیر نمی افتادیم.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ پسرجوان به اتهام سرقت از زنان تنها در شرق تهران دستگیر شده است. خودش می‌گوید، نقشه سرقت را سردسته باند کشیده و او  به خاطر پول حاضر شده در سرقت با همدستانش همکاری کند و امروز به جای فکر کردن به کنکور و آینده‌ای بهتر ابتدای جوانی اش را پشت میله‌های زندان سپری کند. پشیمان است و تازه متوجه شده، سه میلیون تومان ارزش سال‌ها زندان را ندارد. در ادامه گفت‌وگوی تپش  با این متهم را می‌خوانید.

 

خودت را معرفی کن؟

مهران 19 ساله هستم.

به چه جرمی دستگیر شدی؟

سرقت از دو زن تنها در شرق تهران.

اولین‌بار است که پایم به اینجا باز می‌شود. من حتی به کلانتری هم نرفته‌ام، اما الان دستبند و پابند دارم.

چقدر درس خوانده‌ای؟

پیش‌دانشگاهی هستم و سخت مشغول درس خواندن بودم تا بعد از قبولی در کنکور در رشته مهندسی درس بخوانم.

پس چرا دست به سرقت زدی؟

به خاطر پول و داشتن یک زندگی بهتر.

با همدستانت چگونه آشنا شدی؟

یک‌سال قبل با سردسته باند به نام میلاد در پارک فدک آشنا شدم. در این مدت او را در پارک می‌دیدم تا این‌که شهریورماه او سرقت از دو زن تنها در تهرانپارس را پیشنهاد کرد.

قبول کردی؟

بله. میلاد به من گفت به خانه آنها می‌رویم و با سرقت زود از آنجا خارج می‌شویم و با آن پول‌ها می‌توانیم زندگی جدیدی را برای خودمان شروع کنیم.

طعمه‌ها را می‌شناختی؟

نه. من فقط شنیده بودم که خیلی پولدار هستند و بعد از جدایی از همسرانشان تنها زندگی می‌کنند.

از روز سرقت بگو؟

آن روز من و میلاد همراه دو دوستش به خانه زنان تنها رفتیم و به بهانه آوردن غذای نذری دو همدستم داخل خانه رفتند.

دقایقی بعد جواد یکی از همدستانم مقداری طلا و دو کارت بانکی با خودش آورد و از ما خواست کارت‌ها را خالی کنیم. وقتی به عابر بانکی در آن نزدیکی رفتیم 9 میلیون تومان از دو کارت سرقت کردیم و بعد چهار نفری فرار کردیم.

نترسیدید شناسایی شوید؟

با نقشه سردسته باند هر چهار نفر از ماسک استفاده کردیم تا آنها نتوانند ما را شناسایی کنند.

در سرقت از سلاح استفاده نکردید؟

چرا. با تهدید چاقو دو زن جوان را ترساندیم و جواد یکی از همدستانم بعد از سرقت مدعی شد به زن 31 ساله تجاوز کرده است.

بعد از سرقت کجا رفتید؟

اموال سرقتی را تقسیم کردیم و به خانه‌های خود رفتیم.

چقدر از سرقت به دست آوردی؟

سه میلیون تومان به من دادند.

با این پول چه کردی؟

یک گوشی تلفن همراه خریدم و بقیه‌اش خرج رفیق‌بازی شد. اصلا نفهمیدم این پول چگونه خرج شد.

تا زمان دستگیری کجا بودی؟

در خانه‌مان. نقشه ما حساب شده بود و فکر نمی‌کردم دستگیر شویم. در این مدت هم با دوستانم بیرون می‌رفتیم و از همدیگر خبر داشتیم.

باز هم قصد سرقت داشتید؟

قصد داشتیم باز هم زنان تنها را شناسایی کنیم و با همین نقشه دست به سرقت بزنیم چون فکر می‌کردیم نقشه ما حساب شده است و کسی نمی‌تواند ما را شناسایی کند.

پس چرا دستگیر شدید؟

من عاشق شدم. عاشقی من باعث شد تا لو برویم و خیلی زود دستگیر شویم.

مگر می‌شود؟

عاشق یکی از طعمه‌های سرقت شده بودم و همین موضوع باعث شد شناسایی شویم و خیلی زود دستگیر شویم.

بیشتر توضیح بده.

من عکس یکی از طعمه‌ها را که 24 ساله بود در گوشی سرقتی دیدم و عاشق او شدم. در این مدت با خودم کلنجار رفتم تا چگونه به او نزدیک شوم.

بعد از مدتی نقشه‌ای به ذهنم رسید. با چرب‌زبانی شماره زن جوان را از میلاد گرفتم و با تلفن دوستم با او تماس گرفتم و ادعا کردم سارقان آنها را می‌شناسم، اما وقتی فهمیدم او حاضر به گفت‌وگو با من نیست ارتباطم را قطع کردم.

پس چگونه دستگیر شدی؟

زن جوان با تیزهوشی شماره تلفن را به پلیس داده بود و بعد از شناسایی رضا و احضارش، او گفته بود که گوشی در اختیار من بوده  است. بعد از دستگیری من، سه همدستم نیز دستگیر شدند.

ارزشش را داشت؟

می‌خواستم مهندس شوم که با اشتباه خودم سارق شدم.

حرف آخر...

شرمنده خانواده‌ام شدم که آبروی آنها را در میان فامیل و همسایه بردم.

 

 

 

نظر شما